حرف دل


...چشم هایش

...بهانه ای برای نفس کشیدن

چرا خیلی از آدما عاشق می شه, ولی با اینکه می دونن به عشقشون نمی رسن, بازم بهش عشق ورزی می کنن؟ چرا خیلی از آدما عاشق می شن, ولی هیچ تلاشی برای رسیده به عشقشون نمی کنن؟ و میگن: بابا نمی شه! نمی ذارن!

و بخاطر تایید این حرفشون میگن: من آدمای اطرافمو می شناسم و می دونم این اجازه رو بهم نمی دن!

چرا؟؟؟

مگه آدما به جز قدرت تفکر و تصمیم گیری, قدرت ماورایی هم دارن که این حرفو می زنن؟

چرا آدما دیگه به خودشون, به قدرتشون هیچ اعتمادی ندارن؟ و باور ندارن که می تونن "هرکاری" که اراده کنن انجام بدن؟

آه...

ولی الان غم من اینه که آدما؛ "خودشون" نمی خوان اراده کنن که به عشقشون برسن!

می تونن ولی نمی خوان!

آیا واقعا اون عشقشونه؟ یا عادتشونه؟

چرا آدمِ طرف مقابلشون باید اشک بریزه ولی اونا ککشون نگزه؟ دریغ از یه دلِ

نرم و لطیف...

بیشتر ۀدمایی که ما اطرافمون می بینیم, آدمایین که عاشقن! عاشق واقعی! ولی طرف مقابلشون نمی خواد که به اونا برسه, نمی خواد که اونو مال خودش بکنه!

بیشتر آدمایی که ما اطرافمون می بینیم, آدم نیستن؛ یه جسم خستن, ولی پر انرژی! انرژی ای ناشی از ناراحتی و یا حتی عصبانیت

که می خوان به طرز مختلف خالیش کنن, ولی نمی تونن!

می خوان که قلبشونو از سینه دربیارن, تیکه تیکش کنن!

که:

چرا عاشق کسی شدن که نمی خواد بهشون برسه...!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 1 اسفند 1390برچسب:,ساعت 2:10 PM توسط melOdy| |


Power By: LoxBlog.Com